نوشته شده توسط : شهبال

فوربس که بهترین‌ها و گرانترین‌ها را در مجله خود لیست می‌کند، نام 13 دانشگاه و کالج را به عنوان زیباترین محوطه‌های دانشگاهی جهان معرفی کرده است. محوطه و اطراف دانشگاه و حیاط و خوابگاه آن و نوع طراحی دلپذیر و متناسب با فضای آموزشی جهت یادگیری و یاددهی، فاکتورهای انتخاب بوده است.

البته قابل مقایسه با دانشگاههای ایران نیست.تصاویر این دانشگاه ها را در ادامه مطلب ببینید

اقتباس از سایت خبرآنلاین



:: بازدید از این مطلب : 749
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد

در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد.

 

پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.پس از او خواست تا در جعبه را باز کند .وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.

پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.

پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجا آمده؟

در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده ام.



:: بازدید از این مطلب : 604
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

تصاویری از رادار های قدیمی

ادامه مطلب را ببینید



:: بازدید از این مطلب : 595
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

عکسی که فقط ۱ بار درسال می‌ توان دید



:: بازدید از این مطلب : 846
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز باهم جرّ و بحث می کردند.

عاقبت روزی دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
 

داروساز گفت که اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود همه به او شک خواهند برد. پس معجونی به دختر داد و گفت : که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهرت بریز تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.

دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.

هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد بمیرد. خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.

داروساز لبخندی زد و گفت:

دخترم نگران نباش آن معجونی که به تو دادم سم نبود، بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است



:: بازدید از این مطلب : 837
تاریخ انتشار : 29 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

عکس : نامردی 2 پسر درحق یکـــــــ دختر



:: بازدید از این مطلب : 718
تاریخ انتشار : 24 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

اينقدر اين قصه زيباس که حتي اگه شنيده باشين تکرارش هم دلنشينه

 
دويست و پنجاه سال پيش از ميلاد در چين باستان شاهزاده اي تصميم به
ازدواج گرفت. با مرد خردمندي مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان
منطقه را دعوت کند تا دختري سزاوار را انتخاب کند. وقتي خدمتکار پير قصر 
ماجرا را شنيد بشدت غمگين شد، چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود،
دخترش گفت او هم به آن مهماني خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسي نداري، نه
ثروتمندي و نه خيلي زيبا. دختر جواب داد: مي دانم هرگز مرا انتخاب نمي
کند، اما فرصتي است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم. روز موعود
فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت: به هر يک از شما دانه اي مي دهم، کسي
که بتواند در عرض شش ماه زيباترين گل را براي من بياورد....  ملکه آينده
چين مي شود. دختر پيرزن هم دانه را گرفت و در گلداني کاشت.
سه ماه گذشت و هيچ گلي سبز نشد، دختر با باغبانان بسياري صحبت کرد و راه
گلکاري را به او آموختند، اما بي نتيجه بود، گلي نروييد. روز ملاقات فرا
رسيد ، دختر با گلدان خالي اش منتظر ماند و ديگر دختران هر کدام گل بسيار
زيبايي به رنگها و شکلهاي مختلف در گلدان هاي خود داشتند. لحظه موعود فرا
رسيد. شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسي کرد و در پايان اعلام
کرد دختر خدمتکار همسر آينده او خواهد بود.
همه اعتراض کردند که شاهزاده کسي را انتخاب کرده که در گلدانش هيچ گلي
سبز نشده است. شاهزاده توضيح داد: اين دختر تنها کسي است که گلي را به
ثمر رسانده که او را سزاوار همسري امپراتور مي کند: گل صداقت... همه دانه
هايي که به شما دادم عقيم بودند، امکان نداشت گلي از آنها سبز شود!!!
برگرفته از کتاب پائولو کوئليو


:: بازدید از این مطلب : 620
تاریخ انتشار : 21 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

این خانم را می شناسید؟

پیشنهاد میکنم حتما"به ادامه مطلب برید



:: بازدید از این مطلب : 676
تاریخ انتشار : 21 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.

عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."

 شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! " عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.

سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود.

 تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته " شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "

عارف پاسخ داد : " نه " و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی " شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود. با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "

 عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن " برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند.



:: بازدید از این مطلب : 555
تاریخ انتشار : 21 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

گفتگوی من با خدا



:: بازدید از این مطلب : 843
تاریخ انتشار : 24 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

اگر گفتید یک خانم در طول عمرش چقدر رژلب میخوره؟؟!



:: بازدید از این مطلب : 724
تاریخ انتشار : 24 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

تصاویر جالب: بازی با خورشید!



:: بازدید از این مطلب : 732
تاریخ انتشار : 17 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

تصاویر نانویی از کوچکترین جانداران زنده



:: بازدید از این مطلب : 645
تاریخ انتشار : 17 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

 زن كشتي كج كار با حجاب كامل(عکس)



:: بازدید از این مطلب : 707
تاریخ انتشار : 15 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

سوتی جالب فوتبالیست مشهور جلوی دوربین + فیلم



:: بازدید از این مطلب : 672
تاریخ انتشار : 14 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

عکس هایی از عجیب ترین و جالب ترین ایستگاه قطار در جهان



:: بازدید از این مطلب : 772
تاریخ انتشار : 14 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

هنوز هم دود از کنده بلند می شود! (+عکس)



:: بازدید از این مطلب : 876
تاریخ انتشار : 13 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

چند ضرب المثل زيبا!



:: بازدید از این مطلب : 704
تاریخ انتشار : 13 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

 احترام به حقوق زن !



:: بازدید از این مطلب : 774
تاریخ انتشار : 12 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

عکسهای جدید از پروژه جدید شهر شناور در دبی



:: بازدید از این مطلب : 786
تاریخ انتشار : 12 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

پروژه عجیب ناسا: تلاش برای جابجا کردن زمین!



:: بازدید از این مطلب : 858
تاریخ انتشار : 12 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

رکورد سریع‌ترین خودرو الکتریکی جهان شکست + عکس

اونایی که عشق سرعت هستند ادامه مطلب رو حتما"بخونند



:: بازدید از این مطلب : 982
تاریخ انتشار : 10 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

لیتوانی! کشوری که مردمش در کارت پستال زندگی می‌کنند



:: بازدید از این مطلب : 888
تاریخ انتشار : 8 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

کارخانه خودروی فراری (عکس)



:: بازدید از این مطلب : 768
تاریخ انتشار : 7 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

نوزاد مرده‌ای که پس از نوازشهای مادر زنده شد!



:: بازدید از این مطلب : 753
تاریخ انتشار : 7 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

بعد از دیدن این تصاویر در واقعی‌بودن هر عکسی شک کنید



:: بازدید از این مطلب : 862
تاریخ انتشار : 6 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

آیا می دانید ؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 666
تاریخ انتشار : 6 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

هر کی دیده قاطی کرده ، شما چطور



:: بازدید از این مطلب : 951
تاریخ انتشار : 5 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

دو روز مانده به پايان جهان



:: بازدید از این مطلب : 848
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام.

شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.

امیر برگشت و دید هیچکس نیست .

شاهزاده گفت: تو عاشق نیستی ؛ عاشق به غیر نظر نمی کند.



:: بازدید از این مطلب : 715
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

مردی که جهنم را خرید



:: بازدید از این مطلب : 788
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

حتما شنیده اید که میگویند مودب باش و با دهن پر حرف نزن؛ می دانید چرا ؟ اگر به این نصیحت گوش نکنید و موقع غذا خوردن حرف بزنید، حواس دستگاه گوارشتان پرت می شود و پرخوری می کنید. چون قسمتی از تمرکز مغزتان متوجه صحبت کردن می شود و معده تان نمی فهمد که سیر شده و در نتیجه کم کم چاق می شوید.

 

از عاقبت چاقی همگان گفته اند و شنیده اید . شاید به چشم خودتان دیده باشید که افراد چاق چه مشکلاتی دارند . کسانی که بیش از اندازه اضافه وزن دارند، به این عکس توجه کنند. بی توجهی نسبت به نکات و دستورات تغذیه ای عواقب بدی به دنبال دارد . این عکس نمونه ای از هزاران مشکلی را که افراد چاق با آن مواجهند در معرض دید همگان قرار داده است .برای دیدن این عکس به ادامه مطلب بروید 



:: بازدید از این مطلب : 721
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال
هیچوقت به یک زن دروغ نگو!
مردی با همسرش تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازم خواستن که با رئیس و چنتا از دوستاش برای ماهیگیری به کانادا بریم"

ما به مدت یک هفته اونجا می مونیم.این فرصت خوبیه  تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم پس لطفا لباس کافی برای یک هفته برام بردار و وسایل ماهیگیریمو هم آماده کن

ما از اداره حرکت می کنیم و من سر راه وسایلم رو از خونه بر می دارم ، راستی اون لباسای راحتی ابریشمی آبی رنگه رو  هم بردار!

زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعیه اما بخاطر این که نشون بده همسر خوبیه دقیقا کارایی رو که همسرش خواسته بود انجام داد

هفته بعد مرده اومد خونه ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.

همسرش بهش خوش آمد گفت و ازش پرسید ماهی هم گرفتی یا نه ؟

مرد گفت :"آره یه عالمه ماهی قزل آلا،چند تا ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم. اما چرا اون لباس راحتیارو  که گفته بودم واسم  نذاشتی ؟"

زن جواب داد : لباسای راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم!!!


:: بازدید از این مطلب : 953
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

ساختمانهای ساخته شده با حبه قند! (عکس)



:: بازدید از این مطلب : 821
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهبال

تلفیقی از هنر عکاسی و طراحی با مداد 



:: بازدید از این مطلب : 946
تاریخ انتشار : 1 / 6 / 1389 | نظرات ()